جدول جو
جدول جو

معنی رنج آزموده - جستجوی لغت در جدول جو

رنج آزموده
رنج دیده، محنت کشیده، سختی دیده
تصویری از رنج آزموده
تصویر رنج آزموده
فرهنگ فارسی عمید
رنج آزموده
رنج دیده. مشقت و محنت کشیده. تعب و زحمت دیده. رجوع به رنج آزمای و رنج آزمودن شود:
تو ای جفت رنج آزموده ز من
فدا کرده جان و دل و چیز و تن.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رزم آزموده
تصویر رزم آزموده
کسی که در جنگ ورزیده و ماهر شده، جنگ آزموده، جنگ دیده، دلیر، جنگ جو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جنگ آزموده
تصویر جنگ آزموده
کسی که جنگ کرده و تجربه و مهارت در جنگ پیدا کرده است، رزم آزموده، دلیر، جنگ جو، جنگ دیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نا آزموده
تصویر نا آزموده
آزموده نشده، کسی که تجربۀ لازم برای انجام کاری را ندارد، بی تجربه
فرهنگ فارسی عمید
(تَ اُ دَ)
مشقت و تعب دیدن. محنت و زحمت کشیدن. رنج دیدن. رنج بردن. رنج کشیدن. رجوع به سه ترکیب اخیر و رنج آزمای و رنج آزموده شود:
تو نه رنج آزموده ای نه حصار
نه بیابان و باد و گرد و غبار.
(گلستان)
لغت نامه دهخدا
مرد مجرب در جنگ. (فرهنگ ولف). جنگ آزموده. باوقوف در فن جنگ. (فرهنگ فارسی معین) :
بیایند رزم آزموده سران
به تیغ و سنان و به گرز گران.
فردوسی.
چه از روم و چین و چه از هندوان
چه رزم آزموده ز هر سو گوان.
فردوسی.
رجوع به مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از رزم آزموده
تصویر رزم آزموده
جنگ آزموده با وقوف در فن جنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنگ آزموده
تصویر جنگ آزموده
دلیر، جنگجو
فرهنگ لغت هوشیار